3 عادت غلط که ما را از لحاظ عاطفی خسته و درمانده میکند
یک سری از غذاها هستند که اگر به مقدار زیادی مصرف شوند، به دلیل خاصیتی که دارند، به طور قطع آثار زیانباری را به همراه خواهند داشت. دور شکم و به همان اندازه سطح کلسترول ما نیز افزایش مییابد و بعد هم پزشکمان شروع به نصیحت کردن ما میکند. با توجه به آگاهی که در این زمینه داریم، خودمان خیلی خوب میدانیم که چه غذاهایی برای سلامتی ما مفید و کدام غذاها مضر هستند تا آنهایی که مفید هستند را استفاده کرده و از بقیه دوری کنیم.
دوری از عادتهای غلطی که مضراتی را برای انسان به همراه دارد
درست مانند این مسئله که غذاهای خاص میتوانند تأثیر بلند مدتی بر سلامت فیزیکی ما داشته باشند، طرز فکر کردن ما نیز میتواند تأثیر بلند مدتی بر سلامت عاطفیمان داشته باشد.
اگر این روشها و عادات ذهنی را غذا تصور کنیم، میتوانیم بگوییم که آنها بر بار عاطفی روی دوش ما میافزایند. با این که چنین چیزی وجود ندارد، به بار عاطفی به عنوان یک موقعیت زیانبار فکر کنید که ترکیبی از نگرانی، استرس و ناامیدی است.
این احساسهای درونی نیز، مانند وزن بدن به سختی کم میشود و درست مانند آن میتواند در نوع و شدت فعالیتهای فیزیکی ما، محدودیتهایی ایجاد کند.
بار عاطفی میتواند احساس شادی و نشاط ما و همینطور آزادی و انگیزه و پرمشغله بودن ما را سخت و مختل کند. در اینجا به برخی از شیوههای رایجی که منجر به افزایش بار عاطفی روی دوش ما میشوند و سلامتی عاطفی ما را خدشهدار میکنند اشاره میکنیم.
1. انتظارات غیرمنطقی و غیرواقعی داشتن
انتظارات در واقع همان باورهای ما نسبت به دنیای اطرافمان هستند.
برای مثال، چه حسی باید داشته باشیم؟ چه چیزی را باید به دست آوریم و اینکه دیگران باید چگونه با ما برخورد کنند. زمانی که انتظارات ما برآورده نشود، میتواند به منبع و منشأ بسیاری از ناامیدیهای وجود ما تبدیل شود.
هنگامی که انتظارات بالایی را برای خود در نظر بگیرید، احتمال اینکه در به دست آوردن آنها شکست بخورید نیز به طور طبیعی بسیار بالاتر بوده، که به معنای ناامیدی بیشتر نیز هست.
برخی اوقات دلیل اینکه این انتظارات بیش از حد و غیرمعمول را از خود داریم، این است که در موارد مشخصی از زندگیمان عملکرد بالایی را برای خود در نظر گرفتهایم.
به عنوان مثال، داشتن جغرافیایی قوی مانند یک جیپیاس، استخدام شدن در هر شغلی که برای آن درخواست میکنیم و یا فروش بعد از هر تماس با مشتری. اینها همان استانداردهای عملکردی نسبتا بالایی هستند که رسیدن به آنها مشکل است.
انتظارات غیر واقعی از اهداف بزرگی مانند اینها فراتر هستند. این نوع از باورها که باید هر روز صبح زود بیدار شوید تا ورزش کنید، زیرا که افراد موفق همیشه ورزش میکنند. این که باید از آنچه دارید خرسند باشید زیرا این کاری است که انسانهای آبرومند میکنند. این موارد انتظاراتی هستند که بر اساس قوانین شخصی خودمان، از خود داریم. همین انتظارات زمانی که برآورده نشوند، تبدیل به تلههای احساسی از جمله یاس و ناامیدی میشوند.
این شکستهای به ظاهر کوچک که به دلیل اشتباهات ما و یا اطرافیانمان رخ میدهند، میتوانند تأثیر به شدت منفیای بر روی سلامت عاطفی ما بگذارند. بیان «باید» ها اغلب به عنوان یکی از اختلالات شناختی به حساب میآید . اینها تعدادی از تفکرات غیر منطقی هستند که منجر به شروع و حفظ چالشهای احساسی ما مانند اضطراب و افسردگی میشوند.
شاید بپرسید چه کسی میتواند واقعی و غیر واقعی را از هم تشخیص دهد. البته این سؤال درستی است و وقتی چیزی را غیر واقعی قلمداد میکنیم ممکن است مانع تلاشهای هرچه بیشتر ما شود. در حالی که تعریف واقعی و غیر واقعی و اینکه زمانی کلمهی غیر واقعی را به کار ببریم که تلاشی در راستای کارمان نمیکنیم، بحث مفصلی است که اینجا نمیتوان به آن پرداخت. به عبارت دیگر، اگر در راستای چیزی پشتکار نداریم و یا اینکه بی هیچ دلیل و منطقی از خود یا دیگران انتظاری داریم، به احتمال زیاد به سمت یک انتظار غیر واقعی پیش میرویم.
2. مرتکب قیاسهای ناعادلانه شدن
قیاس اجتماعی یک روش رایج و راهی مفید برای در نظر گرفتن خود در یک زنجیره ادامهدار از شاخصهای روانی است. گرچه قیاس اجتماعی مزایای زیادی دارد، به عنوان مثال در بحرانها به ما این اطمینان را میدهد که راه درستی در پیش گرفتیم یا خیر. همینطور به ما میفهماند در جنبهها و مراحل مختلف زندگی عملکرد درستی داشتیم یا نه. اما هنگامی که این مقایسهها ناعادلانه شوند، میتوانند تأثیر منفی بر سلامت روان ما داشته باشند.
مطالعات نشان میدهند که قیاسهای ناعادلانه میتوانند موجب افزایش اضطراب و افسردگی شوند، انگیزه را کاهش دهند و اعتمادبهنفس را از انسان بگیرند. صرفنظر از اینکه شما به چه میزان فوقالعاده هستید، همیشه کسانی هستند که از شما باهوشتر، غنیتر و زیباتر باشند.
مقایسه با افرادی که در موقعیت بالاتری از شما قرار دارند، میتواند اثر مثبت و یا منفی در پی داشته باشد. میتواند محرک و انگیزهبخشتان باشد و یا میتواند باعث شود که شما احساس عدم کفایت، نالایقی و ناقص بودن کنید. به همین طریق، افرادی هم هستند که هوش و ثروت کمتری از شما داشته و جذابیت کمتری نسبت به شما دارند. مقایسه خود با آنها که به آن مقایسه رو به پایین میگویند، عزت نفس را در شما افزایش میدهد.
دیدار مجدد با دوستان قدیمی دبیرستانی فرصتی عالی برای مقایسه اجتماعی بود، ولی گاهی اوقات هم به ما احساس بدبختی و ناامیدی تزریق میکرد. اما در چند سال گذشته، فرصت های گستردهتری برای قیاس اجتماعی پدیدار شده است. فرصتهایی که مجبور نیستید هر دهه منتظرشان بمانید. به عنوان مثال شبکههای اجتماعی آنلاین. این شبکهها به راحتی بستری را برای مقایسه اجتماعی فراهم میکنند. در واقع این راهی سریع برای خبر دار شدن از اوضاع و احوال دیگران است. اینکه چه تعداد دوست دارند، چقدر به کارشان علاقه دارند و یا این که گربههایشان چقدر دوست داشتنی هستند.
کاربرانی که به طور مکرر از شبکه های اجتماعی آنلاین استفاده میکنند، بهصورت مداوم از احساس ناامیدی و نارضایتی از زندگی خود صحبت میکنند. زیرا زندگی دیگران بسیار بهتر از زندگی آنها به نظر میرسد. سؤال مهم این است که از خودمان بپرسیم، این نوع مقایسه چه فایدهای دارد و چگونه به رشد ما کمک میکند؟ از مقایسه خود با دیگران میتوانید چه چیزی یاد بگیرید و اینکه چطور بر کاری که انجام میدهید و نه آنچه که احساس میکنید، تأثیر خواهد گذاشت؟
در حالی که ما یک انتخاب برای مقایسه رو به بالا و یا رو به پایین داریم، مهم این است که در نظر داشته باشیم که مقایسهها به طور کلی ناعادلانه هستند. به چند دلیل این مقایسات ناعادلانه هستند. اول اینکه ما تنها از نگاه خودمان دستاوردهای شخصی کسی را میبینیم. دوم این را در نظر نمیگیریم که ما فقط میتوانیم وضعیت فعلی مان را با شخص دیگری مقایسه کنیم و شرایطی را که منجر به آن اتفاق شد را مقایسه نمیکنیم.
برای مثال، بهترین دوست و همدانشگاهی شما از زمانهای دور، ممکن است برای خود خانهای خریده باشد. در حالی که شما هنوز یک مستأجر هستید که ممکن است باعث احساس یاس و ناامیدی در درون شما شود. درنهایت این امکان وجود دارد که عدم موفقیت خود را احساس کنید. در صورتی که احتمال دارد، دوست شما در دو شیفت کار میکند تا بتواند وام مسکن خود را بپردازد یا ممکن است در جایی زندگی کند که هزینه خرید یک خانه بسیار پایین است. برای جلوگیری از ضربه زدن به حال خوشتان، مقایسههای اجتماعی را انجام دهید که هدفمند، عاقلانه و منصفانه باشد.
3. تعهد و مسئولیتپذیری بیش از اندازه
بیشتر ما انسانها تمایل داریم تا بیشتر از توان خود مسئولیت بپذیریم. ما شرکت در پروژههای جدید و هیجانانگیز را میپذیریم. مسئولیتهای بیشتر کاری، داوطلب شدن برای اهداف خوب و همینطور پر کردن برنامههای خود با فعالیتهای بیشتر را میپذیریم. این یعنی بیش از حد مسئولیت قبول کردیم.
تعهد بیش از حد میتواند موجب اضطراب شدید، ایجاد بار اضافی و خستگی ذهنی شود. با قبول مسئولیتهای بیشتر از حد توانمان، شانس اینکه به هر کاری توجه شود و به خوبی انجام شود کاهش پیدا میکند. اما چرا با این حال ما به ادامه این کار تن میدهیم؟ دو الگوی فکری وجود دارد که به بیش از حد تعهد دادن کمک میکند. اول باور به اینکه پرمشغله بودن خوب است. افراد پرمشغله موفقتر، شایستهتر و در یک کلام با موقعیت اجتماعی بهتری تلقی میشوند.
بنابراین پرمشغله ماندن و پرمشغله به نظر رسیدن از نظر اجتماعی مطلوبتر و خوشایندتر از زمان آزاد داشتن و بیکاری است. در حالی که ما خودمان و دیگران را با مشغلههای زیادمان تحتتاثیر قرار میدهیم، باید بابت آن بهایی هم بپردازیم. پرداختن این بها نیز به این صورت است که مجبوری میشویم زمانهای انگشت شمار استراحتمان را در برنامه خود بنویسیم. باید از برنامههای مدیتیشن و یوگا برای مرتب کردن افکار خود استفاده کنیم تا بتوانیم خودمان را انسانهای پرمشغله نشان دهیم.
روش فکری دیگری که به تعهد بیش از حد ما کمک میکند، ترس از دست دادن (سندروم فومو) است. زندگی پر از فرصتهای هیجانانگیز است و اگر به همه چیز نه بگویید، در واقع ممکن است چیزی مهم یا تغییر دهنده یا سرنوشتساز را از دست دهید. پس، حالا بله را بگویید و سعی کنید به اینکه چطور آن را در برنامه خود بگنجانید فکر کنید.
از قضا، اضطراب مختصری که توسط فومو ایجاد میشود در حال حاضر با استرس مزمن که نتیجه تعهدهای زیاد است جایگزین شده است. ایجاد تعادل بین کار زیاد انجام دادن و کم کار شدن ممکن است زمانبر باشد، اما بار عاطفی ناشی از استرس تعهدهای بیش از حد را خنثی میکند.
حرف آخر
یک نقطه شروع خوب برای جلوگیری از افزایش بار عاطفی، کسب آگاهی لازم است. مادامی که درگیر افکار و عواطف فلجکننده خود میشویم، شناسایی غذاهایی که به افزایش وزن کمک میکنند آسان است. ما وقتی یک کیک فنجانی را میبینیم، از بقیه ی غذاها تشخیصش میدهیم و بعد در مورد این که آن را بخوریم یا نه تصمیم میگیریم. اما این الگوهای فکری اغلب پشت ابرهایی از کلمات و عادات پنهان میشوند که این شناسایی و تغییر را سختتر از همیشه میکند.
بنابراین، اولین قدم برای جلوگیری از افزایش بار عاطفی بر روی دوشمان شناسایی و آگاهی نسبت به این عواطف است. این آگاهی با پرسیدن این نوع سوالها به وجود میآید: آیا این انتظار واقعبینانه است؟ آیا این مقایسه عادلانه است؟ آیا این تعهد عاقلانه است؟ در آخر، بعد از اینکه آنها را شناسایی کردیم، میتوانیم انتخابهای بهتری داشته باشیم.