9 مورد از احساس ناامیدی در زندگی که مقابله با آن نیاز به تمرین دارد
ناامیدی ، همان دلسرد شدن ذهن از رویا پردازی است که از مهمترین مشکلات روانی به حساب میآید.
این احساس نسبت به هر مسئله، به دلیل عدم شناخت خود و احساس خودکمبینی ایجاد میشود.
برای مقابله با ناامیدی، قبل از هر چیز باید بدانیم در چه مواقعی ناامیدی به سراغ ما میآید.
«آنتونی شولی» و «هنری بیلر»، دو روانشناس بزرگ در کتابشان با عنوان «امیدواری در عصر استرس و اضطراب»، روانشناسی را با فلسفه، زیستشناسی، انسانشناسی و ادبیات کلاسیک درآمیختهاند.
بهعلاوه آنها در این کتاب با رویکردی متفاوت دربارهی امید صحبت میکنند.
اکنون به قسمت سیزده این کتاب «غلبه بر ناامیدی: از تاریکی رها شوید»، رجوع میکنیم.
نویسندگان در این بخش میگویند، ناامیدی 9 شکل مختلف دارد.
هر یک از آنها با برآورده نشدن یکی (یا حتی بیشتر از یکی) از نیازهای پایهای دربردارندهی امید در ارتباط است.
این نیازها عبارتاند از: وابستگی، توانایی و بقا.
چرا ناامیدی به سراغمان میآید؟
روانشناسان سه شکل از ناامیدی را معرفی میکنند.
این احساس درنتیجهی عدم کارکرد سه نیاز یا سیستم محرک انسان به وجود میآید.
این نیازها شامل خودباختگی، بیکفایتی و محکوم شدن به فنا میشود.
پس برای مقابله با ناامیدی، ابتدا باید بدانیم با کدام یک از این سه مورد مواجه هستیم.
نویسندگان در این بخش برای هر شکل از ناامیدی، درمان ترکیبیِ ذهنی، بدنی و روحی را معرفی می کنند که شامل از نو ساختن افکار، تمرینات روحی و برقراری یک رابطهی امیدبخش است.
در ادامه عوامل ناامیدی و برخی از راه حلهای شولی و بیلر را معرفی میکنیم.
با به کارگیری این راهها میتوانید امید را وارد زندگی تان کنید.
برای اینکه بدانیم چگونه با ناامیدی مقابله کنیم، ابتدا باید ریشهی ناامیدی را پیدا کنیم.
1. خودباختگی
افراد خودباخته به این باور رسیدهاند که با دیگران تفاوت دارند.
آنها از طرد شدن توسط دیگران و احساس بد ناشی از آن میترسند، به همین خاطر منزوی و گوشهگیر میشوند.
اگر در انجام کاری مسلط نباشند، از خود بیزار میشوند و خود را لایق هیچ توجه و حمایتی نمیدانند.
2. احساس طرد شدن
گاهی ناامیدی ناشی از احساس طرد شدن است.
این احساس یک آسیب هیجانی بزرگ به حساب میآید. به همین خاطر این افراد همیشه در بحران هستند.
فرد از اینکه توسط دیگری، وقتی بیشترین نیاز را به او داشته است طرد شده، احساس تنهایی و ناامیدی میکند.
3. بیانگیزگی
احساس بیانگیزگی برای اقلیتهای محروم جامعه مشکلساز است.
به این دلیل که فرصت های رشد و الگوهای مثبت در این قشر وجود ندارد یا در صورت وجود، بیارزش محسوب میشود.
4. بیکفایتی
هر فردی به این باور نیاز دارد که نویسندهی داستان زندگی خود است.
اگر این نیاز برآورده نشود و فرد در هدایت مسیر زندگی و رسیدن به اهداف خود قدرتمند نباشد؛ احساس بیکفایتی به وجود آمده و ادامه مییابد.
5. زیر سلطه بودن
اجبار بر اطاعت از یک فرد یا گروه، باعث ایجاد احساس ناامیدی میشود.
6. محدودیت
گاهی ناامیدی به دلیل محدودیت ایجاد میشود.
وقتی تلاش برای بقا با احساس عدم تسلط بر امور ترکیب شود، فرد احساس محدودیت میکند و خود را نالایق و ناکارآمد میداند. ناامیدی به دلیل احساس محدودیت بیشتر در افرادی که وضعیت مالی مناسبی ندارند و کسانی که دچار معلولیتهای جسمی یا ناتوانی در یادگیری هستند، شایعتر است.
7. تسلیم شدن در برابر مرگ
افرادی که به بیماری جدی مبتلا هستند یا به دلیل کهولت سن و ضعف و ناتوانیهای شدید، خود را در آستانه مرگ میدانند، از افراد آسیبپذیر به حساب میآیند.
این افراد پایان زندگی خود را نزدیک میبینند، در برابر مرگ تسلیم میشوند و احساس ناامیدی همیشه با آنها همراه است.
8. اسارت
ناامیدی ناشی از اسارت به دو گونه است.
اسارت بدنی:
افرادی که در زندان هستند.
اسارت فکری و هیجانی:
افرادی که نمیتوانند جلوی احساساتشان را بگیرند تا از رابطهی بیمارگونه خلاص شوند.
9. درماندگی
افراد درمانده به این باور رسیدهاند که نمیتوانند با آرامش و امنیت زندگی کنند.
ضربههای روحی مکرر یا قرار گرفتن در معرض استرس های غیرقابلکنترل، باعث ایجاد احساس درماندگی عمیق و ریشهدار در آنها میشود.
در نهایت این احساس آنها را به افرادی وابسته و درمانده تبدیل میکند.
احساس درماندگی مانند احساس پرندهای است که با بال شکسته روی زمین افتاده است.
چگونه با از خودبیگانگی، طرد شدن و بیانگیزگی مقابله کنیم؟
این شکل از ناامیدی با تحریفهای شناختی چون تعمیم مبالغهآمیز، ذهنخوانی، عمومیگرایی و تفکر همه یا هیچ، به دست میآید.
این افراد فکر میکنند هیچکسی تاکنون در شرایط سختی که اکنون در آن هستند، نبوده و نخواهد بود.
ذهنخوانی به معنای نتیجهگیری بدون تحلیل و بررسی است و راه مقابله با آن توجه به شواهد هیجانی است.
یعنی با امید، اعتماد و ذهنی باز بررسی کنید که دیگران موقعیت شما را چگونه پشت سر گذاشتند.
اگر احساس طرد شدن میکنید، از لاک تنهایی خود بیرون بیایید و ببینید که این واقعیتِ درون شما بازتاب دقیقی از جهان بیرون است یا خیر؟
افراد تعمیم دهنده، واقعیتهای زندگی را پررنگتر از آنچه که هست میبینند.
آنها در حرفهایشان از کلمات هرگز و همیشه زیاد استفاده میکنند و در افکار آنها قانون همه یا هیچ حکمفرما است.
از نظر این افراد هر چیز کمتر از کامل، شکست به حساب میآید.
این افراد در مواجهه با کسانی که شرایط فعلی آنها را تجربه کردهاند با پاسخهای امیدوار کنندهای روبهرو میشوند.
اما میتوانید با تغییر دیدگاهتان، تفکر همه یا هیچ را کنار بگذارید.
چگونه با ناامیدی ناشی از بیماریهای تداعیگر مرگ چون فنا، درماندگی و اسارت مقابله کنیم؟
افرادی که به بیماریهای سخت مبتلا شدهاند، دربارهی زمان مرگ قضاوت زودهنگام دارند و این همان چیزی است که باعث ناامیدیشان میشود.
قبل از قضاوت، باید تمام شواهد را بررسی کنیم و تمام تلاشمان را برای کشف حقایق به کار بگیریم.
«استفان جی گولد» انسانشناس و استاد دانشگاه هاروارد، در 40 سالگی به سرطان نادر شکمی مبتلا شد.
پزشکان اعلام کردند فرد مبتلا به این بیماری تنها 8 ماه زنده خواهد ماند.
اما او درباره این بیماری تحقیق کرد.
در نهایت در مقالهای با عنوان آمار و سرطان، ادعا کرد بررسی اطلاعات آماری بیماریاش بسیار مفید بوده و به او کمک خواهد کرد.
او با خود گفت:
نیمی از افراد مبتلا به این نوع سرطان بیش از 8 ماه زنده میمانند، آیا من میتوانم جزو این گروه باشم؟
در ادامه با بررسی برخی عوامل چون سن ابتلا به بیماری، در پیش گرفتن روش زندگی سالم، تشخیص زودهنگام بیماری و کیفیت بالای خدمات درمانی، به نتایج امیدوارکنندهای دست یافت.
او بیست سال بعد از ابتلا به این بیماری و در اثر سرطانی غیرمرتبط با آنچه پزشکان تشخیص داده بودند ، از دنیا رفت.
چگونه با ناامیدی ناشی از ناتوانی، اسارت و محدودیت مقابله کنیم؟
احساس ناامیدیِ ناشی از ناتوانی به شخصیسازی، برچسب زدن و ارزش قائل نشدن برای موفقیت مربوط میشود.
وقتی افراد قدر استعداد ها و داشتههایشان را ندانند، موفقیتهای خود را نادیده گرفته و تنها روی ناتوانیها و ابعاد منفی وجود خود متمرکز میشوند.
از راههای غلبه بر نادیده گرفتن نقاط مثبت خود، کسب آگاهی است.
پس نقاط قوت خود را روی کاغذ بنویسید و مدام با خود مرور کنید. با این کار احساس بهتری نسبت به خود پیدا کرده و با انرژی و انگیزهی بیشتری زندگی خواهید کرد.
به طور معمول افرادی که مورد ظلم واقع میشوند خود را مقصر میدانند.
این افراد خود را مسئول اتفاقی میدانند که هیچ کنترلی روی آن نداشتهاند.
از راههای غلبه بر آن، تجدیدنظر در مقصر دانستن خود و نسبت دادن علت امور به خود است.
افرادی که به دلیل ناتوانی ذهنی یا فیزیکی، احساس محدودیت میکنند، بیشتر به خود برچسب میزنند.
این برچسبها به سرعت شکل میگیرند و به عنوان توصیفی ماندگار از شخصیت ما ، به جا میمانند.
برای مقابله با احساس محدودیت، باید الگوهای فکری خودساخته را تغییر داد و تفکر منطقی را جایگزین آن کرد.