گری کاسپارف، استاد بزرگ و قهرمان شطرنج جهان، بیست و سه سال پس از شکست از هوش مصنوعی Deep Blue، به مزایای کار با ماشینها اعتراف کرد.
شاید بتوان گری کاسپارف را بزرگترین شطرنج باز در طول تاریخ دانست. او به مدت دو دهه پس از کسب مقام قهرمانی جهان در سال ۱۹۸۵، با سبک مغرورانه و تهاجمی خود پیروز میدانها بود. با اینحال کاسپارف خارج از دنیای قهرمانی شطرنج، به خاطر باخت به یک ماشین بر سر زبانها افتاد. او در سال ۱۹۹۷، با وجود مهارت و آمادگی بالا، مغلوب ابرکامپیوتر شرکت IBM به نام Deep Blue شد. این باخت شوک زیادی را به دنیا وارد کرد و آغازگر عصر جدید غلبهی ماشین بر انسان بود.
از آن سال به بعد، همه چیز تغییر کرد کامپیوترهای شخصی قدرتمندتر شدند. تلفنهای هوشمند مجهز به موتورهای بازی شطرنج شدند که به اندازهی Deep Blue قدرتمند بودند. از همه مهمتر به لطف پیشرفتهای هوش مصنوعی، ماشینها به یادگیری و اکتشاف بازیها پرداختند.
Deep Blue برای بازی شطرنج، از قانون کدگذاری دستی پیروی میکند. در مقابل، AlphaZero برنامهی DeepMind (یکی از توابع آلفابت) که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، با تمرین زیاد خود را برای بازی در سطح استادی آموزش میدهد. آلفازیرو از روشهای جدید بازی شطرنج رونمایی کرد که کارشناسان شطرنج را حیرتزده کرد.
کاسپارف دربارهی باخت خود به Deep Blue شرکت IBM در سال ۱۹۹۷ میگوید: «من همیشه خود را کارمندی میدانستم که هوش مصنوعی را تهدیدی برای شغل خود میداند.»
هفتهی گذشته، کاسپارف برای گفتگو با کارشناسان AI به صحنهی رقابت مشهور با Deep Blue بازگشت. این برنامه توسط انجمن پیشرفت هوش مصنوعی تدارک دیده شده بود. او با ویل نایت، نویسندهی ارشد Wired دربارهی شطرنج، هوش مصنوعی و راهبردهای سبقت از ماشینها بحث کرد. این مقاله، مجموعهای از دیدگاهها و عقاید کاسپارف دربارهی هوش مصنوعی، فناوری و مشاغل است. کاسپارف در این مصاحبه به صلح با هوش مصنوعی اعتراف کرد. او میگوید:
این مسابقه برای من مصیبت نبود بلکه نعمت بود. من بخشی از رویدادی مهم بودم. بیست و سه سال پیش، تفکر متفاوتی داشتم. ما همه اشتباه میکنیم. میبازیم. تنها چیزی که مهم است، روش کنار آمدن با اشتباهات و تجربیات منفی است.
مسابقهی ۱۹۹۷ برای کاسپارف، تجربهای ناخوشایند بود اما به او در درک مشارکت انسان و ماشین کمک کرد. او هم مانند بسیاری از افراد دیگر، انسان را در شطرنج شکستناپذیر میدانست. برنامههای قدرتمند هوش مصنوعی بهتدریج تمام بازیها را کنار زدند؛ اما به عقیدهی کاسپارف این به معنی پایان زندگی نیست بلکه میتوان از آن سود برد. او خود را کارمندی میدانست که در معرض تهدید ماشین قرار دارد؛ اما حالا معتقد است ماشینها به او در برقراری ارتباط عمومی کمک میکنند؛ زیرا هیچ کس انتظار ندارد که او کامپیوتری حرفهای باشد.
تأثیر AI
به عقیدهی کاسپارف، هوش مصنوعی اجتنابناپذیر است. بسیاری معتقدند هوش مصنوعی زندگی آنها را نابود میکند و بسیار سریع است؛ اما برخلاف آنها کاسپارف معتقد است هوش مصنوعی عملکرد کندی دارد. هر فناوری مشاغل قبل از خود را نابود میکند اما در عوض مشاغل جدیدی را به وجود میآورد. با توجه به آمار و ارقام، تنها چهار درصد از مشاغل ایالات متحده نیاز به خلاقیت انسانی دارند. این یعنی ۹۶ درصد شغلها، اصطلاحا مشاغل زامبی هستند؛ اما مردم نمیخواهند این مسئله را بپذیرند. کاسپارف میگوید:
دهها سال است انسانها آموزش میبینند تا مانند کامپیوترها رفتار کنند و حالا از به خطر افتادن همین مشاغل کامپیوتری شکایت دارند. البته ما باید به دنبال فرصت برای ایجاد مشاغلی باشیم که بر نقاط قوت افراد تأکید کنند. فناوری، دلیل اصلی زنده ماندن بسیاری از انسانهایی است که از آن شکایت دارند. فناوری مانند سکهای دو طرفه است و بهتر است به جای شکایت از آن به دنبال روشهایی برای پیشرفت سریعتر خود باشیم.
با ناپدید شدن مشاغل، نیاز به صنایع جدید افزایش پیدا میکند. در نتیجه باید زیرساختهای لازم را فراهم کرد. برای مثال برای ایجاد درآمد پایهی جهانی، باید زیرساختهای مالی لازم را فراهم کرد. واکنش به هوش مصنوعی معمولا واکنشی تدافعی است. دفاع از هوش مصنوعی، چه از طرف گروهی عمومی باشد چه از طرف مدیرعاملان شرکتهای بزرگ که معتقدند این فناوری به بهبود سود آنها کمک میکند، مانند جعبهای دربسته است. مردم هنوز قادر به درک عملکرد هوش مصنوعی نیستند.
بدبینی عمومی به AI
ماشینها انواع مختلفی دارند و این وظیفهی انسان است که با درک عملکرد ماشینها از آنها حداکثر استفاده را ببرد. برای رسیدن به این هدف لازم است مهارتهای انسانی با مهارتهای ماشین ترکیب شود. برای مثال، رادیولوژی را درنظر بگیرید. اگر سیستم هوش مصنوعی قدرتمندی داشته باشید، پرستاری با تجربه هم میتواند از آن استفاده کند و لزوما نیاز به یک پروفسور عالی رتبه نیست. حتی شخصی با سواد معمولی هم میتواند با چنین ماشینهایی کار کند؛ اما معمولا برداشتهای اشتباه باعث میشوند مردم نسبت به ماشینها بدبین باشند. کاسپارف میگوید:
از من بپرسید، برای مبارزهی موتور شطرنج دیگری با آلفازیرو، چه کارهایی میتوانم انجام دهم؟ من میتوانم بازیهای آلفازیرو را زیر نظر بگیریم و نقاط ضعف احتمالی آن را شناسایی کنم. معتقدم ارزیابیهای غیردقیقی هم در این بازیها وجود دارد که تا اندازهای طبیعی است. برای مثال این بازی، ارزش فیل شطرنج را بیشتر از اسب ارزیابی میکند. دلیل این مسئله به تجربهی آلفازیرو باز میگردد. این بازی بیش از ۶۰ میلیون بازی را دیده که در آنها فیل پیروز شده است؛ بنابراین با توجه به حداکثر تعداد برد فیل، ارزش این مهره را بالاتر در نظر میگیرد. بنابراین باید موتور موردنظر به سطحی برسد که آلفازیرو مرتکب اشتباهات اجتنابناپذیری شود و بتواند آن را شکست دهد.
فرض کنید سلاحی قدرتمند دارید؛ برای مثال تفنگی که بتواند هدفی را در فاصلهی یک کیلومتری نشانه بگیرد. تغییر یک میلیمتری جهت میتواند ۱۰ متر در هدف اختلاف ایجاد کند. از آنجا که تفنگ قدرت زیادی دارد تنها جابهجایی کوچکی میتواند منجر به تغییری بزرگ شود. آیندهی همکاری انسان و ماشین هم به همین شکل خواهد بود.
با وجود آلفازیرو و ماشینهای آینده، انسان نقش چوپان را خواهد داشت. فقط باید عملکرد الگوریتمهای هوش مصنوعی را درک کنند. وظیفهی انسان، اجرای تنظیمات اولیه است و بقیهی کارها بر عهدهی ماشین است. با قرار دادن ماشین مناسب در مکان مناسب میتوان عملیات مناسب را انجام داد.
AI در سطح هوش انسان
کاسپارف معتقد است هنوز تعریف دقیقی از هوش وجود ندارد. حتی بهترین کارشناسان کامپیوتر و افرادی که با آخرین نوآوریهای علم کامپیوتر آشنا هستند، هنوز نسبت به عملکرد دقیق هوش شک دارند.
امروزه همه AI را نوعی ابزار میدانند. ماشینها زندگی افراد را سریعتر و قویتر کردهاند اما هوشمندتر چطور؟ انسان همواره از ماشین برای بهبود کیفیت کارهای مختلف استفاده کرده است. هوش مصنوعی ابزاری برجسته برای رسیدن به اهدافی است که حدود ۱۰ یا ۲۰ سال پیش غیرممکن بودند. کاسپارف در ادامه میگوید:
چگونگی توسعهی هوش مصنوعی هنوز مشخص نیست، من به هوش مصنوعی عمومی یا AGI اعتقادی ندارم. فکر نمیکنم این ماشینها قادر به انتقال اطلاعات از سیستمی باز به سیستمی دیگر باشند. ماشینها، بازیها و به طور کلی انواع هوش مصنوعی، معمولا در سیستمهای بسته فعالیت میکنند.
دیوید سیلور (خالق Alpha Zero) هنوز به این پرسش پاسخ نداده است: آیا ماشینها میتوانند به اهداف خود برسند؟ سیلور دربارهی اهداف فرعی سخن میگوید اما پاسخی به این پرسش نمیدهد. شکاف مشخصی در تعریف او از هوش وجود دارد. انسان برای خود هدفگذاری میکند و سپس به دنبال تحقق آنها میرود. ماشین فقط میتواند بخش دوم را انجام دهد.
بنابراین شواهد اندکی برای فعالیت ماشینها خارج از چارچوبهای تعیینشده یا عملکرد بر اساس هوش انسانی وجود دارد. برای مثال فرض کنید، کاربری دست به جمعآوری اطلاعات در یک بازی میپردازد. آیا بازی بهتنهایی میتواند این اطلاعات را به بازی مشابهی منتقل کند؟ خیر، فقط انسان میتواند. کامپیوترها همیشه تمام عملیات خود را از صفر شروع میکنند.
هوش مصنوعی و اخلاق
تاریخ ثابت کرده است جلوی پیشرفت را نمیتوان گرفت. زمینههای مشخصی وجود دارند که توقفناپذیر هستند. به طوری که اگر در اروپا یا آمریکا متوقف شوند، چینیها از آن سود خواهند برد؛ اما به طور کلی باید نظارت بیشتر و دقیقتری روی فیسبوک، گوگل و شرکتهایی که به صورت انبوه با دادهها سروکار دارند، وجود داشته باشد. کاسپارف میافزاید:
مردم معتقدند باید هوش مصنوعی اخلاقی بسازیم. این ادعا چرت و پرت محض است. انسانها هنوز هم نمیتوانند تمایلات شیطانی خود را کنترل کنند. مشکل هوش مصنوعی نیست. مشکل انسانهایی هستند که از فناوریهای جدید برای آسیب رساندن به انسانهای دیگر استفاده میکنند.
هوش مصنوعی مانند یک آینه است. خوب و بد را نشان میدهد. با نگاه کردن به آینه باید برای اصلاح نواقص تلاش کرد. تلاش برای ساخت هوش مصنوعی بهتر از انسان بیهوده است. باید میانگین طیف را درنظر گرفت. نه عصای جادویی درکار است نه نابودگر. هوش مصنوعی نه رهبر آرمانشهر است نه ضد آرمانشهر. فقط نوعی ابزار است. ابزاری منحصربهفرد چرا که میتواند ذهنیت انسان را بهبود دهد؛ اما فقط ابزار است. از طرفی کاربرد غلط هوش مصنوعی هم میتواند مشکلات سیاسی جهان را افزایش دهد.
سبک بازی Alphazero
کاسپارف با بررسی بازی آلفازیرو مقالههایی را دربارهی آن نوشته است و در این مقاله از شطرنج بهعنوان میوهی استدلال یاد میکند. بدیهی است بازیکنان کامپیوتری قویتر از انسان هستند؛ اما به لطف آنها میتوان نکات بیشتری را دربارهی بازیها یاد گرفت. برای مثال بازی AlphaGo در طول تمرین میتواند اطلاعات سودمندی را تولید کند.
یکی از تصورات رایج غلط این است که در صورت ساخت ماشینهای قدرتمند شطرنج، این بازی خستهکننده خواهد شد و ماشین شطرنج با وجود مانورهای زیاد و حدود ۱۸۰۰ یا ۱۹۰۰ حرکت شکستناپذیر خواهد بود. آلفازیرو روند متفاوتی دارد. کاسپارف میگوید:
برای من آلفازیرو صرفا نوعی مکمل است. این بازی خلاق نیست. فقط الگوها را میبیند اما همین روند میتواند خاصیت تهاجمی و جذابیت شطرنج را افزایش دهد.
مگنس کارلسن، قهرمان فعلی شطرنج دنیا با بررسی بازیهای آلفازیرو، موفق به کشف عناصر و اتصالهای مشخصی در بازی شده است. او حرکات را یاد گرفته اما جرات استفاده از آنها را نداشته است. پس از باخت کاسپارف به DeepBlue بسیاری از افراد تصور میکردند دنیای شطرنج دیگر جذاب نخواهد بود اما امروزه بازی کارلسن برایشان جذاب است. کاسپارف در این باره میگوید:
مردم هنوز هم شطرنج را دوست دارند. خودروها سریعتر از انسانها حرکت میکنند اما باز هم انسانها با یکدیگر رقابت میکنند زیرا مردم هنوز هم میخواهند نسبت به یکدیگر به برتری برسند. غلبهی کامپیوترها بر بازیها حقیقت دارد. غلبهی ماشین، حس ناخوشایندی را القا میکند اما از طرفی علاقه به شطرنج را افزایش داده است. امروز میتوان تنها با نگاه کردن به نمایشگرها از اتفاقات باخبر شد. ماشینها افراد زیادی را جذب بازیها کردهاند. ماشینها میتوانند تقلید کنند و تمام زبانها را یاد بگیرند؛ بنابراین هوش مصنوعی نوعی واسطه یا مترجم است.