9 استارتاپی که از مرگ حتمی به موفقیتی عظیم دست یافتند…
هر سال هزاران استارتاپ کوچک و بزرگ توسط افراد مختلف در سراسر جهان شکل می گیرد. برخی از آن ها چند ماه بیشتر دوام نمی آورند و در مدت زمانی اندک به مرز ورشکستگی می رسند و برخی دیگر با قدرتی فراوان راه خود را به سوی صدر جدول باز می کنند.
شاید برخی از استارتاپ های دهه 70-80 میلادی اکنون به جایی رسیده باشند که تک تک ما آن ها را ستایش می کنیم اما داستان همیشه آنطور که ما فکر می کنیم پیش نمی رفته. مدیرعامل ها اخراج می شدند و شرکت به جایی می رسید که دیگر راهی جز اعلام ورشکستگی باقی نمی ماند اما حالا باید ببینید که با چه جلالی در حال فروش محصولات خود هستند و چه پول ها که پارو نمی کنند.
ایلان ماسک و استیو جابز دو نمونه از مدیرعامل های موفقی بوده اند که اگرچه روزگاری اوضاع چندان مساعدی نداشتند اما حالا شرکت های شان در مسیری گام نهاده که حداقل تا دهه ها نام شان به نیکی یاد می شود.
اپل یکی از بزرگ ترین بازگشت های تاریخ تکنولوژی است. موسس آن، استیو جابز، سال 1985 از شرکت اخراج شد و طی 12 سال غیبت جابز، اپل به جایی رسید که فاصله ای با اعلام ورشکستگی نداشت. به همین سبب، مدیران تصمیم گرفتند جابز را دوباره در سال 1997 استخدام کرده و وی نیز با سرمایه گذاری 150 میلیون دلاری مایکروسافت، اپل را دوباره زنده کرد. آخر همان سال، اپل iMac را معرفی نمود و پس از دو-سه سال شرکت را به سوددهی رساند.
تسلا و SpaceX، همزمان با بحران اقتصادی در سال 2008، به مشکل مالی شدیدی برخوردند. ماسک در مصاحبه ای با بلومبرگ گفت: «من می توانستم تسلا یا اسپیس اکس را انتخاب کنم یا پولی که برایم باقی مانده بود را میان هر دو تقسیم کنم». SpaceX به عنوان تیر آخر خود با ناسا تماسی برقرار کرد تا اگر امکان اش وجود داشته باشد همکاری ای میان شان شکل بگیرد و این استراتژی جواب داد. قرارداد 1.6 میلیارد دلاری ناسا، SpaceX را کاملا نجات داد.
در همان زمان که SpaceX در حال سقوط بود، Tesla ماهانه 4 میلیون دلار ناقابل ضرر می داد. به جای انتخاب یکی از آن ها، قرارداد 1.6 میلیاردی با ناسا، سرمایه SpaceX را افزایش داد. تسلا نیز با درخواست وامی بزرگ، 20 میلیون دلار صرفه جویی کرد. پس از گفتمان بسیار با سرمایه گذاران اش، وی درست در شب کریسمس سال 2008، زمانی که تسلا دیگر تقریبا ورشکسته شده بود، شرکت اش را زنده نگه داشت.
شاید اوان ویلیامز اولین نفری نبود که عبارت بلاگینگ را استفاده کرد اما با تاسیس Blogger در سال 2000، می توان وی را بنیان گذار وبلاگ نویسی دانست. سرویس وی هیچگونه درآمدزایی نداشت و یک سال بیشتر طول نکشید تا بلاگر سقوط کند و کارمندان اش اخراج شوند. بدون هیچ کارمندی، بلاگر سر پا ماند و ویلیامز سعی نمود تا با یافتن راهی برای پول در آوردن، یک شرکت واقعی بسازد. اواخر 2002، گوگل سرویس بلاگر را با مبلغ گزارش شده 60 میلیون دلار خرید. 13 سال بعد، بلاگر هنوز زنده و پویاست. ویلیامز سپس در نقش گیری و توسعه توییتر و Medium نیز تلاش های بسیار نمود.
فیل لیبین در سال 2008 تصمیم گرفت تمام کارکنان خود را اخراج کرده و Evernote را ببندد. یک بار پیش از اینکه به رختخواب برود، حوالی ساعت 3 صبح ایمیل خود را چک کرد و نامه ای از یک شخص سوئدی را یافت. این آقای سوئدی عاشق Evernote شده بود و می خواست روی کمپانی سرمایه گذاری کند. با سرمایه 500 هزار دلاری وی، Evernote هیچگاه به طور کامل بسته نشد و حالا ارزشی معادل 1 میلیارد دلار دارد.
پاندورا در سال 1999 توسط تیم وسترگرن تاسیس شد و تا پیش از ترکیدن حباب دات کام توانست اندکی سرمایه به دست آورد. اما به هر حال هر منبعی یک روز به اتمام می رسد و پول وسترگرن هم تمام شد. وی با این رویکرد پاندورا را اداره کرد که اگر کسی به رایگان کار می کند می تواند بماند و اگر نمی تواند اخراج است. استراتژی او جواب داد و پاندورا در سال 2011 عرضه عمومی شد.
در سال 1985، Intuit تمام سرمایه خود را از دست داد و هیچ درآمدی هم کسب نمی کرد. حقوقی به کارکنان پرداخت نمی شد و لوازم اجاره ای از جمله مبلمان، میز و کامپیوترها نیز پس فرستاده شدند. با این حال برخی از کارکنان با امید به آینده به صورت رایگان کار کردن را ادامه دادند. زمانی که Quickbook ها عرضه شدند، کمپانی هم دوباره به مسیر پیشرفت خود بازگشت.
اوایل دهه 90 میلادی، IBM سیری وحشتناک را پیش گرفته بود و قرار بر این شد که شرکت به چندین واحد عملیاتی کوچک تبدیل شود. لو گرشتنر، در روز دروغ آپریل سال 1993 به سمت ریاست کمپانی رسید و یکی از بهترین بازگشت های ممکن را برای IBM رقم زد. پس از اخراج تعداد کثیری از کارمندان و کسب درآمد از طریق فروش برخی دارایی ها، گرشتر نقشه ی پیشین را منحل کرد و همه تحت پرچم IBM متحد شدند.
Airbnb در سال 2008 توسط سه نفر که ایده اجاره ی خانه و تفرجگاه ها از طریق اینترنت را داشتند تاسیس شد. سرمایه گذاران در آن زمان چندان به این ایده اعتقادی نداشتند و درخواست برایان چسکی، موسس شرکت، 7 بار توسط سرمایه گذاران مختلف رد شد تا اینکه به Y Combinator رسیدند. این استارتاپی که سرمایه گذاران علاقه ای به آن نداشتند، حالا ارزشی معادل 25.5 میلیارد دلار دارد.