10 هدفی که رهبران قوی برای خود تعیین میکنند
هنگامی که بحث رهبران به میان میآید، به طور معمول به افرادی فکر میکنیم که قدرتمند، مشهور و یا بسیار تاثیرگذار هستند. ما ممکن است به رئیس جمهور و سیاستمداران فعلی و گذشته، سخنرانان و رهبران فکری جهان، مدیرهای کسبوکار و شرکتهای بزرگ و حتی افراد مشهور ورزشی و سرگرمی فکر کنیم. اما رهبری واقعی توسط محبوبیت، قدرت خارجی یا نفوذ تعریف نمیشود. رهبران قوی اغلب در پس زمینه کار میکنند و به دور از چشم مردم هستند. آنها در توانایی خود برای ایجاد تغییر و بیرون کشیدن بهترین نسخه افراد مطمئن هستند. برای آشنایی با 10 هدفی که رهبران برتر برای خود تعیین میکنند
رهبری هیچ ارتباطی با عنوان ندارد. رهبر واقعی قدرت و کنترل بر روی دیگران را دوست ندارد. در عوض، یک رهبر قوی موفقیت خود را با تعداد افرادی که الهامبخش آنها بوده و توانمند ساخته، اندازهگیری میکند.
آنها این کار را با نیروی، ارعاب یا اجبار انجام نمیدهند و همچنین از طریق نام، موقعیت و رتبه خود را بالا نمیکشند. آنها این کار را از طریق اقدامات و با نشان دادن قدرت شخصی، ارزشها و صداقت خود در تمام زمانها انجام میدهند. در ادامه به آنچه یک رهبر قوی را میسازد و اهدافی که رهبران خوب را به بهتر شدن تشویق میکند نگاهی خواهیم انداخت.
1. توسعه مسئولیت شخصی و نظم خود
اگر میخواهید رهبر بهتری باشید، باید ابتدا خود را به خوبی رهبری کنید. به منظور تدریس دیگران برای داشتن مسئولیت و رهبری در کار و زندگی خود، رهبر قوی همیشه تلاش میکند تا این ویژگیها را نشان دهد و الگو باشد.
این بدین معنی است که، مسئولیتهای کامل زندگی از جمله تصمیمات، اقدامات، رفتارها و نتایج را چه مثبت و چه منفی، همانگونه که هست باید بپذیرید. این بدین معنی است که، اشتباهات و موفقیتهای خود را با توجه به درس و هدایایی که از آنها دریافت میکنید قبول کنید.
رهبری قوی بودن همچنین به معنی تمرین و توسعه نظم انسانی است؛ تا تصمیمات و اقدامات یک فرد به طور غیرمستقیم و کنترل شده انجام شود. رهبر خوب باید همیشه به طور کامل از پیامدهای این اقدامات و تصمیمات آگاه و آماده باشد.
2. یاد گرفتن شکست
یک رهبر واقعی برای کمال تلاش میکند؛ در حالی که میداند این کمال یک توهم است که در واقع نمیتواند حاصل شود. به همین دلیل، انتظار دارند به اندازه موفقیتهایشان شکست بخورند.
تلاش برای پنهان یا قایم کردن اشتباهات و خطاهای خود، خشمگین شدن، و یا سرزنش دیگران برای ناکامیها تنها آنها را احمق جلوه میدهد. همچنین فرصت یادگیری از اشتباهات خود و رشد به عنوان یک رهبر را از آنها میگیرد.
یک رهبر قوی از شکست نمیترسد و از آن شرمی ندارد؛ به جای آن، به طور کامل زیانها را میسنجد، از آنها درس میگیرد و اصلاحات و بهبودها را انجام میدهد. یک رهبر ارزش اشتباهات خود را نادیده نمیگیرد. به این ترتیب، یک رهبر خوب با عبور از اشتباهات و ناکامیهای خود با فضل و کرامت خود را توانمند میسازد. به این ترتیب به دیگران نیز اجازه این کار را خواهد داد.
3. تمرین گوش دادن دقیق و فعال
روانشناس بالینی کانادایی و پروفسور اردو بت پترسون می گوید: ما باید با هر فردی که ملاقات می کنیم آن گونه رفتار کنیم که انگار دارای خصوصیتی ارزشمند است و ما از آن بی بهرهایم. با انجام این کار، ما به هر فردی بدون در نظر گرفتن موقعیت یا عنوان، با کنجکاوی ذهن مبتدی، نزدیک می شویم و با دیگران با احترام رفتار می کنیم.
هنگامی که یک رهبر خوب این نوع گوش دادن را تمرین می کند، نه تنها احترام افرادی که رهبرشان است را به دست می آورد؛ بلکه خردی که به طور ذاتی در هر فرد وجود دارد را از آن خود می کند.
4. کسب مهارت در زمینههای مختلف
کلید مهم موفقیت به عنوان یک رهبر در هر عرصه، توسعه مهارت در زمینههای مختلف است. این بدان معنی است، که به طور بالقوه بر رشتههای جداگانهای تسلط داشته باشید.
زمینههای مختلف ممکن است در نگاه اول هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند. اما در نهایت یک «جعبه ابزار» قوی و متفاوتی از مهارتها و دانش را برای انتخاب در زمان مقابله با شرایط دشوار و چالش برانگیز خواهید داشت. حتی کوچکترین اهداف، به مهارت و دانش نیاز دارد تا بتوان کارها را در دنیای واقعی به انجام رساند.
همچنین داشتن تجربه و مهارت های فردی در زمینههای مختلف، به این معنی است که قادر به ارتباط و درک بهتر دیگران هستید. بنابراین میتوانید طیف گستردهای از افراد را هدایت کنید.
5. ایجاد انعطافپذیری در خود
این مورد با کسب مهارت در زمینههای مختلف ارتباط مستقیم دارد. تلاش دائم برای به دست آوردن دانش و شایستگی در زمینههای متنوع باعث میشود یک رهبر خوب، در برابر سختیها، انعطاف پذیری داشته باشد.
شما ممکن است انعطافپذیری را مخالف بیقدرتی بدانید. اما انعطافپذیری مجموعهای از ویژگیها و صفات شخصیتی است که به ما اجازه میدهد در زمان تغییر بتوانیم خود را وفق دهیم. بهعلاوه زمانی که با استرس و چالش مواجه میشویم بتوانیم بر مشکلات و شکستهای اجتنابناپذیر زندگی غلبه کنیم.
انعطافپذیری همچنین میتواند ماهیت مالی داشته باشد. داشتن یک بودجه مشخص و مدیریت پول بدون تسلیم شدن در برابر وسوسهها، تحت تأثیر روندهای گذرا قرار نگرفتن و عاقلانه رفتار کردن، کمک میکند بتوانید طوفانهای مالی را با موفقیت پشت سر بگذارید.
6. توسعه حضور رهبری خود
یک رهبر مؤثر باید احترام دیگران را به دست بیاورد. فقط مهارتها و دانش برای به انجام رساندن کارها کافی نیست؛ یک رهبر باید وفاداری و احترام کسانی که هدایت میکند را داشته باشد.
اعتماد به نفس، مهارتهای ارتباطی و شایستگی میتواند رهبری خوب را بسازد اما اینها کافی نیستند. مهم نیست که چقدر صلاحیت داشته باشید، اگر شخصی صادق نباشید قدرت شما بسیار محدود خواهد بود.
یکپارچگی از دانستن اینکه چه کسی هستید، حاصل میشود. در مورد ارزشهای اصلی خود واضح باشید و سپس مطابق آنها رفتار کنید و حرف بزنید. اگر خودتان به صورت وفادار، صادق و با احترام رفتار نکنید، چنین رفتاری را دریافت نخواهید کرد. محبت و داشتن ذهنی باز ویژگیهای حیاتی دیگر برای یک رهبر الهامبخش و مورد احترام بودن است.
7. شناسایی رهبری در دیگران و پرورش آن
پیروان مهم هستند. افرادی که مسیر را هدایت میکنند و عملیات پیچیده را اجرا میکنند به معنای واقعی کلمه جهان را اداره میکنند. از طرف دیگر، نقش رهبر در درجه اول وظیفهی هدایت دیگران را بر عهده دارد. یک رهبر خوب میداند که ساخت رهبران جدید که در نهایت باید مسئولیت او را بر عهده بگیرند حیاتی است.
رهبران واقعی صنایع و کسبوکار میدانند، که برای موفقیت باید خود را با افراد صالح احاطه کرده و به طور فعالانه به دنبال یافتن و ارتقای کیفیت رهبری در دیگران باشند.
رهبران خوب نگران حفظ رتبه برتر نیستند. آنها درک میکنند که تشویق دیگران برای بهبود و تبدیل شدن به یک رهبر، در نهایت به این معنی است که میتوانند سریعتر به اهدافشان برسند. این امر به نفع آنها و همچنین کل سازمان، تجارت و جامعه است.
8. ارتباط برقرار کردن به صورت احساسی
رهبری خوب، تمرینی در روانشناسی و رفتار انسانی است. یک رهبر درک میکند که همه افراد، از جمله خودش موجودات عاطفی هستند. او میداند که آنها نمیتوانند به دستورالعملها، اطلاعات یا راهنماییهایی که نسبت به آنها احساس خصومت، سردرگمی یا تردید میکنند پاسخ مثبت دهند.
در نتیجه، یک رهبر میداند باید یاد بگیرد که به طور مؤثر با استفاده از زبان احساسی که اکثر مردم از آن استفاده میکنند، ارتباط برقرار کنند. با ایجاد ارتباط و صحبت با سیستمی عاطفی، یک رهبر هوشمند قادر است دیگران را متقاعد سازد هر گونه ترس و تردید یا مخالفت را از بین ببرند.
رهبر قوی نیز میداند که چه چیزی باعث انگیزه دیگران میشود و تلاش میکند دیگران را با تقویت اعتمادبهنفس و بیرون آوردن بهترین ویژگیهای آنها تشویق کند.
9. مدیریت منابع شخصی خود
مغز، مانند یک عضله، قادر است مقدار مشخصی از کار را، در یک دوره زمانی خاص انجام دهد. بهعلاوه درست مثل هر عضله دیگر، برای بازسازی و بازگرداندن خود نیاز به زمان و استراحت دارد.
اجزای عاطفی و پرانرژی بدن ما به طور مشابه عمل می کتد. خروجی بیش از حد و یا استرس بر روی هر یک از این سیستمها برای مدت طولانی منجر به ناکارآمدی، خستگی و در نهایت شکستن خواهد شد.
کسانی که مصمم به تسلط بر هنر رهبری هستند، میدانند که منابع شخصی انرژی، احساسات و ذهنشان بیحد و حصر نیستند. آنها باید به طور مرتب شارژ شوند. رهبران خوب از لحاظ جسمی، ذهنی و احساسی مراقب خودشان هستند و بیش از حد از خود کار نمیکشند.
10. همیشه تصویر بزرگتر را مشاهده کنید
یک رهبر بزرگ همواره تلاش میکند تا با توجه به تصویر بزرگتر و هدف متعالی فکر کند. او وقایع و اتفاقات روز را با جزییات مینگرد تا هدف بزرگتر را از دست ندهد. این کار بدون در نظر گرفتن موقعیت شما در زندگی، بسیار ارزشمند است، مرکز INLP اشاره میکند، که از نظر بالینی ثابت شده مشاهده مسائل از راه دور یک روش حل مسئله مؤثر است.
رهبر خوب تلاش میکند تا در هر لحظه از وقایع با خبر باشد. به این ترتیب، یک رهبر قوی با سوء تفاهم مواجه نمیشود و در هنگام چالشها نمیترسد و وحشت نمیکند. او میتواند بدون اینکه از مسیر درست خارج شود، به طور مؤثر و آرام با مسائل غیرمنتظره برخورد کند.
تبدیل شدن به یک رهبر واقعی
در حالی که رهبران واقعی در جامعه ما شایع نیستند؛ ما میتوانیم مهارتهای رهبری خود را تقویت کنیم و در نقشهایمان به عنوان رییس، مدیر، معلم و محقق مؤثرتر عمل باشیم. این عمل با مطالعه سایر رهبران برجسته، کسانی که الگو هستند و اعتماد و وفاداری را از طریق ذهن باز و صداقت خود نشان میدهند و قادر به گرفتن تصمیمگیری دشوار، برای هدف والاتر هستند محقق میشود.